شهادت امامزاده و یارانش و تداعی نهضت کربلا
چهار روز مبارزه و شهادت امامزاده والاگهر
خوى پليد گركان سركشى كرده و طى چهار روز و چهار مرحله درگيرى، منجر به شهادت سلاله ى پاك رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم و شهادت تعدادى از همراهان او شد.
در اين قسمت نيز، ما مطابق آنچه كه در تذكره آمده، ذكر واقعه را عينا نقل كرده،سپس به پارهاى از توضيحات مى پردازيم؛
جنگ و درگيرى در روز اول
«آن لعين (گركان) را پنج پسر بود. امر نمود تا آن پسرهاى گركان به درياى فولاد، غوطه ور گرديدند و لشگر خود را امر كرد بر مركبان كوه پيكر، بنشسته، از آن قلعه بيرون آمدند و روان به طرف خيمه ى آن حضرت نموده، آتش حرب مشتعل گرديد. از آن جناب هم، سادات بر مركبان سوار شده، با آن كافران، مشغول حرب
گرديدند. از بعد پيشين تا هنگام مغرب، آن لشگر را تلاقى روبهروى هم واقع بود.در هنگام مغرب، طبل بازگشتن از حرب را نمودند و لشگر آن حضرت به منزل خود مراجعت فرموده، لشگر گركان هم به قلعه خود برگشتند. در آن شب بازديد لشگر نموده، پسر بزرگ گركان، با يكصد و يازده نفر به درك نار واصل شده بودند و هشتاد و پنج نفر زخمدار در ميان ايشان بود، كه زخم ايشان را مداوا مى كردند. و از آن اردوى گردون شكوهِ آن حضرت، چهل و پنج نفر از سادات، شربت شهادت،چشيده بودند. در آن شب سياه، صداى آه و ناله زخمداران، به فلك مى رسيد.»
البته عدد و ارقامى كه از كشتههاى دو طرف، در اين نقل آمده، حاكى از شدّت درگيرى و سخت بودن مبارزه دارد؛ بدين لحاظ بيان عدد و ارقام كشته ها شايد تقريبى بوده و حكايت از شديد بودن درگيرى دارد.
جنگ و درگيرى در روز دوم
«روز ديگر كه خورشيد عالم گير، سر از دريچه ى مشرق به در آورد و جهان را به نور و ضياى خود منوّر گردانيد، آن دو لشگر، باز به حرب پيوسته، تا نماز پسين به دعوا مشغول بودند؛ [امّا] هيچ يك را ظفر حاصل نيامد طبل بازگشتن از جنگ را فرو كوفتند و آن حضرت، با لشگر خود به نماز جماعت قيام فرمودند. بعد از نماز، بازديد لشگر فرمود. در آن روز يكصد و سى نفر از سادات شهيد شده و هيجده نفر زخم دار بودند و از لشگر شقاوت، از گركان دو پسر و بيست و يك نفر به جهنم واصل شده بودند.»
مطابق نقل تذكره، امامزاده ى والاگهر، به امر نماز جماعت پرداخته كه حاكى از اهميت دادن به نماز و عبادت پروردگار بوده كه در وسط حرب، انجام شده و بيان مى كند كه نه تنها در هيچ حالتى نماز ترك نمی شود، بلكه اين جنگ كه از طرف دشمن تحميل شده به خاطر همين نماز است. ديگر اينكه تداعى مى شود، اين دفاع و مبارزه، پيرو نهضت حسينى است چنانچه در روز عاشورا نماز جماعت ترك نشد، در جنگ ميان گركان و آن حضرت نيز نماز جماعت ترك نگرديد.
جنگ و درگيرى در روز سوم
«... تا صبح روز سوم رسيد. بعد از نماز صبح، آن حضرت، بار دوم، آن جماعت را وداع فرمودند. به دست مبارك، شمشير بر كمر بسته و سپر بر شانه گرفت. زره داوودى بر تن استوار كرده، كلام اللّه مجيد را تلاوت فرمود. بر عمّامه ى مبارك دميدند و بر فرق همايون نهادند و بر مركب بادپاى، سوار گرديدند و روانه ى كارزار
شدند.
از قلعه، گركانِ سيه روى، با جمعيت كثيرى با صداى ناى و طبل در برابر آن حضرت، صف بركشيدند و دو درياى لشگر، تيغ ها را به روى يكديگر كشيده،جنگ، مغلوبه گرديد. هيچكس يكديگر را به چشم نمى ديد و فقط برق شمشير آبدار [بود] كه در آن گير و دار، نمايان مى بود. آن حرب مشتعل مى بود كه صلاة ظهر، طبل بازگشتن از جنگ را فرو كوفتند و لشگر در لشگرگاه خود قرار گرفت.سادات، نظر نمودند؛ مقتداى خود را نيافتند. [پس] گريبان هاى طاقت را دريده، خاك بر سر كنان، روانه ى قتلگاه گرديدند و از هر طرف، تجسس برداشته و روانه ى منزل خود گشتند. آن حضرت به هوش باز آمده، آب طلبيدند و زخم هاى خود را
شستند.
از شدّت ضعف و بى حالى، توانايى ايستادن بر آن حضرت نبود (كنايه از اينكه ديگر تاب جنگيدن نداشت).
[آنگاه] بازديد لشگر نموده، سيصد و شصت و دو نفر از آن لشگر به درجه ى شهادت رسيده بودند و نود و دو نفر زخمدار، در ميان ايشان ديدند.
فى مابين نماز پيشين و عصر، ضعف بر آن حضرت مستولى شده، نماز عصر را به جماعت نتوانستند به جاى آورد. آنقدر حال بر آن حضرت باقى بود كه آن جماعت را اذن بخشيدند كه هر كس، نماز فرادى به جاى بياورد و خود آن حضرت به اشاره، نماز را به جاى آوردند. پى آن، لشگر فرياد و فغان برآوردند و آن روز و آن
شب را مثل پروانه بر دور شمعِ قامت آن حضرت مى گشتند. پس آن بزرگوار، نمازمغرب و عشا را به ايما و اشاره به جاى آوردند و آن جماعت نيز نماز خود را به جا آورده تا روز ديگر رسيد.»
نكته اى كه به نظر مى رسد اينكه در روز سوم دفاع و مبارزه، امامزاده ى والاگهر،در اثناء جنگ از شدّت زخم ها، توانايى مبارزه را از او برتافته و به حدّى خون از او رفته كه ديگر تاب ايستادن و خواندن نماز جماعت را ندارد و به يارانش دستور مى دهد كه منتظر نماز جماعت نمانيد و نمازتان را فرادى بخوانيد. همچنين علاوه بر شدّت مبارزه، ياران باوفاى آن حضرت، در پى جستجوى فرمانده خود بودند و آن امامزاده را تنها نمى گذارند و اين حركت ياران، حاكى از ايمان و وفادارى و ايثار آنها است.
جنگ و درگيرى در روز چهارم
«... تا روز ديگر رسيد. آن لشگر، بى طاقتانه، خود را بر قلب سپاه گركان زده و دعوا درگرفت. آن روز، آنقدر خون بر زمين ريخته شد كه به قدر يك رود، خون جارى شد؛ تا هنگام پسين كه دست از جنگ كشيدند يازده نفر از اردوى گردون باشكوه آن حضرت باقى مانده و بقيه به شهادت رسيدند.»
به نظر مى رسد كسى كه اين تذكره را از بحرالانساب برداشت كرده، بعضى ازمطالب را به صورت اغراق آميز آورده است. مثلاً اين عبارت كه «به قدر يك رود،خون جارى شد» اغراقى صورت گرفته است و منظور اين بوده است كه كشته ها زياد بوده اند.
طريقه ى شهادت امامزاده قاسم عليه السلام
«لحظه فراق، فرارسيده، آن سيد والا مقام و عزيز امام هادى عليه السلام، به قصد زيارت جدش و تبليغ در ميان پيروان، از مدينه ى طيّبه، با وداع از مركز ولايت و به همراهى سادات بنى الزهرا و علوى، به سوى ديار دوست، حركت نموده و در ميان راه، گرفتار دشمن اهلبيت گشت و طى يك جنگ ناجوان مردانه، غريب مدينه را در حال دفاع و مجاهدت، به شهادت رساندند و در اثر شهادتش، غلغله در زمين وآسمان فتاد و ملكوتيان، رخسار خود را با خونش گلگون نمودند.
در تذكره آمده:
پس از شهادت ياران امامزاده و باقى ماندن حدود يازده نفر از يارانش؛... پس گركان فرصت را غنيمت شمرده و خود را در آن منزل رسانيد. در همين حين، آن حضرت به نماز مشغول بودند كه آن بدبختِ نامه سياه، خود را به آن حضرت رسانيده، ضربتى بر فرق همايون زد تا پيشانى آن حضرت شكافت و ايشان بر روى در افتاد و شمشير دوم را بر كتف مبارك آن حضرت زد كه شانه مبارك را خرد نمود. هر يك از لشگر آن شقاوت كيش، هرچه مقدور بود ـ با شمشير و خنجر وبرخى با سنان، و جماعتى به سنگ ـ استخوان آن حضرت را خرد نمودند و پس به غارت اموال آن حضرت پرداخته و اموال خيمه ها را غارت نمودند.»
بيان نكته ها
1. قاتل امامزاده ى والاگهر، شخصى به نام گركان بوده است. هرچند ديگر افراد لشگر، زمينه را براى كشتن امامزاده فراهم كردند.
2. در اين نقل، اشاره نشده كه به چه صورت، امامزاده را به شهادت رساندند؟آيا سر او را جدا ساختند يا نه؟ ولى آنچه از نقل تذكره استفاده مى شود، اين است كه امامزاده را با ضربت شمشير، تير و سنگ به شهادت رسانده اند.
3. در متن تذكره آمده كه: «دشمن، غارت اموال كرد» كه از اين نقل استفاده مى شود، همراهان امامزاده و يارانش، جهت اسباب سفر و يا توقف، مقدارى اموال به همراه داشتند ـ از جمله وسايل جنگ و مركب هاى جنگى و آذوقه و غيره ـ كه همه ى اينها به غارت رفته و اين غارتگرى، خوى پليد اين دشمنان را مى رساند.
تداعی نهضت کربلا
پوياترين نهضت در تاريخ بشريت نهضت هميشه زنده ى عاشوراست. وجود مقدّس امام حسين عليه السلام ـ اين امام ارزشها و نيكى ها ـ در مبارزه با كجروى ها وبدعتها، نهضتى را به پا ساخت و چراغى را جهت هدايت بشر برافروخت كه هرگز خراب و يا خاموش نمى شود. حضرت سيدالشهدا و ياران باوفايش، علَمى را به پا داشتند كه ديگر محورهاى انسانيت، به واسطه آن استوار شده اند.
يكى از پيام هاى مهم نهضت مقدّس حسينى، نه تنها مبارزه با ظلم، بلكه حتّى براى يك لحظه زير با ظلم و ظالم نرفتن است و اين فرمان مكتب مقدّس اسلاماست. امام حسين عليه السلام، دانشگاهى را براى بشريت برپا كردند كه متعلّق به زمان ومكان خاصى نبوده است؛ چه اينكه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا. اين دانشگاه حسينى، داراى شاكل هاى است كه با ديگر مراكز علمى فرق دارد؛ به عنوان مثال:
دانشگاه حسينى كنكور ندارد، جلسه امتحان ندارد و ورودش براى همه موحدان،حتى آزادى خواهان دنيا آزاد است. براى خروج از دانشگاه حسينى شرط مردودى و مشروطى وجود ندارد؛ چرا كه ورود و خروجش، با اخلاص و توجه به مبدأ حاصل مى گردد.
دانشگاه حسينى دو شاكله دارد:
شاكله ى اول دانشجويان وشاكله ى دوم اساتيد و هيأت علمى آن.
دانشجويان اين دانشگاه، همان فطرت جويان عاشق هستند؛ همان موحدان پاك سرشت؛ همان انسان هايى كه نه ظلم مىكنند و نه زير بار ظلم مى روند؛ همان جوانانى كه با جهاد علمى و عملى به جنگ دشمن دين مى روند؛ همان دانشجويانى كه عابدان شب و شيران روزند؛ همان انسان هايى كه طوق بندگى خدا و رهبرى ائمه ى دين را به گردن انداختند. اما اساتيد اين دانشگاه، علم دارانى هستند كه هرگز علَمشان به زمين نمى خورد. اساتيدى كه تربيت يافته ى مكتب اميرالمؤمنين على عليه السلام هستند و در آموزشگاه فاطمى و حسينى و حسنى رشد ونمو كرده اند. اساتيدى كه راه چند ساله را يكشبه پيموده اند.
در هيأت علمى دانشگاه حسينى، نوع چينش اساتيد با ديگر مراكز علمى فرق دارد؛ چه اينكه هيأت علمى دانشگاهها، طفل شش ماهه و كودك سه ساله به عنوان استاد ندارد.دانشگاه امام حسين عليه السلام، استادى همچون ابوالفضل العباس عليه السلامـ اين شيرِ روز و عابد و زاهد شب ـ و على اكبر ـ شبه رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم دارد. استادى همچون قافله سالار قهرمان، زينب كبرى عليه االسلام دارد. اين نهضت مقدس، هرگز به خاموشىن مى رود و سرمشق هدايت براى همگان است.روزگارى از دست ظالمان ستمگر و غاصبان حقوق اهلبيت رسول اللّه صلى الله عليه وآله وسلم،در اين منطقه ى ولايتى، عزيزى از بوستان ولايت و همراهانش به شهادت مى رسند و پرچم «شمع محفل بشريت بودنِ شهدا» را در سرتاسر گيتى به اهتزاز درمى آورند.
به عنوان مثال: اين پرچم آزادگى و ديندارى، امروز بر بالاى بام و مضجع شريف و گنبد امامزاده قاسم عليه السلام به اهتزاز درآمده و به مردم و نسلهاىآينده و مؤمن پيام مى دهد كه تنها راه رسيدن به سعادت، چنگ زدن به ريسمان الهى و پيروى كردن از مكتب نورانى اسلام است. تنها راه رسيدن به سعادت،پيروى از اهلبيت عصمت و طهارت بوده و اين كه از قرآن و قرآن ناطق نبايد فاصله گرفت. آرى! دفاع و مجاهدت امامزاده قاسم، همان درسى است كه از مكتب حسينى فراگرفته و اين خط فكر را ميان مردم ولايتمدار اين مرز و بوم به وجود آورده است كه بايد موحد بود و از حصار دين خارج نشد و درب ورود به اين دژ مستحكم، ولايت اميرالمؤمنين على عليه السلام و اولاد طاهرينش مى باشد.ميان دفاع و مبارزه امامزاده و ياران و نهضت مقدّس كربلا تشابه ى هست.مى توان اين شباهتها را چنين برشمرد:
1. در نهضت مقدّس عاشوراييان، نماز جماعت برگزار شد و در اين جنگ نيز توسط امامزاده، نماز جماعت به پا شد.
2. رهبر هر دو حماسه، به امر وصيت پرداختند و اين سنّت الهى را زنده نگاه داشتند.
3. رهبر هر دو حماسه، داراى يارانى باوفا بودند. به اين معنا كه ياران امامزاده از ياران با وفاى حسينى الگو و سرمشق گرفته اند.
4. علمدار كربلا حضرت عباس عليه السلام و علمدار اين حماسه ـ آن گونه كه مى توان از متن تذكره استفاده كرد ـ خواجه معين الدين بوده؛ چرا كه خواجه ارادتمند وهم هكاره ى امامزاده بوده.
5. ياران حسينى به فوز عظيم شهادت نائل آمدند و ياران قاسمى در اينحماسه نيز به شهادت رسيدند.
6. امام سجاد عليه السلام و زينب عليه االسلام و ديگر همراهان ـ اعم از زن و بچه ـ پيام آور نهضت كربلا شدند و از طرفى در حماسه ى امامزاده قاسم، يازده نفر زنده باقى ماندند كه اينها نيز پيام آور حماسه محسوب شدند.
7. در هر دو حماسه، قرآن تلاوت مى شد.
8. در كربلا بر فرق مقدّس امام حسين عليه السلام، شمشير زدند و بدنشان را پس ازشهادت زير سُم ستوران نهادند؛ و بر فرق فرزند عزيزش نيز ضربت خورد و بدن عزيزشان زير سُم ستوران خرد گشت.
9. بعدازظهر عاشورا، دشمن دين، غارت خيام حرم نمود و خيمه ها را آتش زد ،در اين حماسه نيز غارت اموال انجام شد.ما در اين مقوله، نخواستيم كه ميان دو حماسه مقايسه كنيم؛ چراكه نهضت عاشورا بر قيام ها سرآمد است و به عنوان يك اصل مطرح مى باشد و ديگرحماسه ها و انقلاب هاى معنوى، به عنوان فرع مطرح است و فرع، هميشه تابع اصل است. با اين حال هدف اين بود كه بيان شود، امامزاده قاسم، از نسل
سيدالشهدا و پرورش يافته مكتب امامت و ولايت بوده است. او چه به عنوان فرزند بلافصل يا با واسطه ى امام باشد، پيرو مكتب حسينى است و اين وجوه تشابه،نشان هاى بر صدق گفتار ماست.